۱۴۰۳ فروردین ۲۶, یکشنبه

طوطی ای که شوهر شد


در صحنه، یک خانواده امروزی را می بینیم در اتاق پذیراییِ یک آپارتمانِ مجلل. زنی میانسال، آراسته و خوش-پوش وسط اتاق ایستاده است، بقیه روی مبل و صندلی ها نشسته اند. 

- من بزودی با یک طوطی ازدواج خواهم کرد... 

- داری شوخی میکنی یا کاملاَ روانی شدی؟! 

- شماها عقب-مانده هستید و از دنیای امروزی چیزی نمی فهمید! تا حالا ندیدید این آدمهای پولدار با حیوانات و درخت و اشیا ازدواج میکنند تا ارث شان به کسی نرسد؟! 

- اونها بخاطر پول این کار را میکنند... 

- یعنی چه؟! یعنی آدم فقط بخاطر دلایل مالی خوبه با حیوان ازدواج کنه؟! 

- یعنی میخوای شوهر آینده ت یک حیوان باشه؟! 

- اینطوری درباره ی من و شوهر آینده م حرف نزنید، بی احساس ها! 

. . . 

چند روز بعد. همان افراد در همان اتاق پذیرایی. یک طوطیِ برآشفته در حال پرواز و جیغ زدن در همان اتاق، در حالی که یکی دو پر او کنده شده و در هوا معلق است. 

- وای! ولش کنید، اذیتش نکنید! کشتید شوهرم را! شوهرم از شوخی خوشش نمی آید!... 



04 آوریل 2024 


(تاریخ انتشار در این وبلاگ: 14 آوریل 2024) 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر