۱۴۰۰ آذر ۲۱, یکشنبه

براستی ساعت چند است؟!


یارو پرسید: ساعت چنده؟!

طرف گفت: اعدام!

یارو گفت: چرا؟!

طرف گفت: چون سرت به تَه ت بنده، نمیخوای بزنی تو دنده، همه ش زر میزنی که این هم یه جور بنده، هر چی می کنیم ات فکر میکنی یه جور پنده، دیگه به این نتیجه رسیدم که مغزت گند گنده!

یارو گفت: حالا این چرت و پرت هایی که گفتید و حکم تخمی تون چه ربطی به سوال من داشت؟!

طرف گفت: عوضی، آخه این هم سواله؟! حداقل می پرسیدی الان چه سالی یا چه فصلی یا حتی چه ماهی ست، حداقل میتونستم بفرستم ات تیمارستان!

یارو تا اومد بگه «زرشک!»، سکته کرد، مُرد.

ساعت دو و پنج دقیقه نصف شب شنبه یا دو و پنج دقیقه صبح زود روز(؟!) یکشنبه (...زرشک!!! ... خدا رو شُکر! چیزی پیش نیومد! ...)، سال 2021، دوازدهم ماه دسامبر، کشور آلمان، ایالت نوردراین وستفالن، شهر کلن، خیابانی به اسم فردی یا چیزی، پلاکی با یک عدد یا شماره و حتی شاید به اضافه ی یک حرف (ع... ع... ع... عَر... عَر... ع...ر...).

با پوزش. 12 دسامبر 2021.

۱۴۰۰ آذر ۱۸, پنجشنبه

تاثیرات جان لنون بر لقمان


از لقمان پرسیدند راز شادی و سَرخوشی تو در چیست؟!

گفت: «تصور کن کیر خری در کار نیست.»

گفتند ما شنیده بودیم بی ادبی، ولی نه دیگه در این حد!

گفت ببخشید، تحت تاثیر جان لنون قرار گرفته بودم!


(09 دسامبر 2021)


آنچه عقل تو در آن مات است...


«آنچه عقل تو در آن ها مات است»،
حرکات مُهره های شطرنج عده ای لات است!


 😉


(دسامبر 2021)


۱۴۰۰ آذر ۹, سه‌شنبه

حرف با حروف - از غُرغُر به عَرعَر



 یکم دسامبر 2021


حرف با حروف - مُزد بی مُزد! یا چَک بجای چِک!



 یکم دسامبر 2021


حرف با حروف - مَرد مُرد!

 


یکم دسامبر 2021


حرف با حروف - ظلمت



30 نوامبر 2021


حرف با حروف - سیاست

 


30 نوامبر 2021


۱۴۰۰ آبان ۲۱, جمعه

بازپس گیریِ سَر و تَه

یک داستانِ بی سَر و تَه در راهی که نه میشد از سر نوشت، نه از ته گرفت، و نه چندان کاری در آن انجام داد، هر چند چندان بی سرانجام نبود:

یارو در تختش کنار بالش اش یک ظرف پلاستیکی گذاشته بود. ازش پرسیدند این چیه؟ گفت این رو گذاشتم که وقتی در خوابم، از اصابت اشعه ی برق به سَر و تَه م جلوگیری کنه. گفتند چی؟! گفت آخه گاهی بهم احساس آینشتاینی دست میده. صبح که بیدار میشم می بینم همه موهام سیخ شده اند هوا. بهش گفتند عزیزم، بجای این کارها برو یک قوطی ژل بخر بمال به موهات! ابله!

(اگر خیلی سوررئال بود، ببخشید.)


نوامبر 2021 

۱۴۰۰ آبان ۹, یکشنبه

ساده نمایی های احمقانه


سادگی برای خیلی ها جذابیت دارد. برای همین بعضی ها سعی میکنند خود را ساده نشان دهند. ولی معمولا بجای اینکه ادای یک آدم ساده را در بیاورند، ادای یک فرد احمق را در می آورند...


این چیَه؟!
فکر کنم شست پاته.

این چیَه؟!
فکر کنم یک بیلاخه.

این چیَه؟!
جان بابات، حالا شلوارت رو درنیار. شاید یک سوراخه. اونجا هم یک توالته. برو یه کم بشاش و برین، شاید حالت خوب بشه.


31 اکتبر 2021 

۱۴۰۰ شهریور ۳۱, چهارشنبه

از ضعف های دایی جان ناپلئون


- بدترین خصوصیت دایی جان ناپلئون چه بود؟ 

-  والله ... گویا اسبش الاغ بود، خودش هم همه ش تو فکر چلوکباب با سماق بود.


(22 سپتامبر 2021) 

ای مردم گرامی ...


ای مردم گرامی،
حمایت، حمایت!
زیاد هم فکر نکنید "از چی؟!"
که شما همیشه بوده اید دچار حماقت!

.
.
.

از طرف جریان "به نام تو خیلی کارها میکنم، آری!"


(22 سپتامبر 2021)

۱۴۰۰ شهریور ۲۵, پنجشنبه

۱۴۰۰ شهریور ۱۲, جمعه

آیا باور، کردنی ست؟


برای من باورنکردنی ست 
که باور تو اینقدر کردنی ست. 
حالا میخوای باور کن، میخوای باور نکن.

به هر صورت اساتیدی که به «فارسی-تر کردن زبان فارسی» می گفتند «پاکسازی زبان فارسی» (انگار که زبانهای دیگر کثیف اند!)، بهتر بود فکری به حال افعال بسیار مهم زبان فارسی، مانند کردن، می نمودند! 


درود، یا حتی خداحافظ، یا سلام.

سپاس یا حتی مرسی از توجه شما و حتی دیگران ...


آزاده سپهری، 03 سپتامبر 2021

۱۴۰۰ شهریور ۳, چهارشنبه

۱۴۰۰ خرداد ۳, دوشنبه

انتخابات در نظام "پشم و خشم"


در این ظلمت سلسله ی "پشم و خشم"
انتخاباتی هم هست جهت تثبیت این وَهم
که اسلامگرایان نیز دارند اندکی رحم،
یا حداقل گاهی کمی شعور و فهم!

(23 می 2021)


۱۴۰۰ خرداد ۲, یکشنبه

شعر فیسبوکی نیمه-مسلحانه

 

مبادا باز ارتش سایبری زنگ بزند،
چون بعد شاید کسی انگ بزند
که این شخص حاضر است حتی با تفنگ بزند.
و بعد کسی نیست تا این خرابکاری را رنگ بزند،
و آن دیگری مجبور است خودش
چند کشیده ی آبدار به آن هنگ بزند،
از ترس اینکه مبادا کسی
به این فکر برسد که برای شروع 
بد نیست با سنگ بزند ... 

(23 می 2021)


۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

ما زنده به آنیم ...


ما زنده به آنیم
که نمیریم.
نه در پی آنیم،
نه در فکر چراییم.
در تصویر ما ز هستی
نیست نشانی ز شادی و مستی.
با آنکه رویم پیش و کنیم سعی،
ولی باز دلبسته ی زندانیم.
با خودپرستی
می آییم و می رویم،
هر چند که شیفته ی «ما»ییم!

(11 می 2021)


۱۴۰۰ فروردین ۱۴, شنبه

اندر مضرات زبان های خارجی


 از یکی پرسیدند: «زبان آلمانی ات (یا چه می‌دانم، انگلیسی یا فرانسوی ات) خوب است؟!» یارو گفت:«برای گاییدن نه! ولی برای گاییده شدن عالی ست!»


واقعاً خنده دار نیست. مثلاً هم یک جوک سیاسی بود! حالا باز بگید دروغه!


مارچ (2021)

ربط آمار با «درصد» یا «درس ات»


 از یک محقق آمارشناس پرسیدند: «احتمال اینکه فلان اتفاق برای خودت، فک و فامیلت، جدآبادت، ننه ت ... یا حتتی همه ی دنیا بیفته، چقدره؟!» گفت:«یک چیزی بین صفر درصد تا صد در صد!»


(فوریه 2021)


عشقِ کاپیتالیستی - یک دیالوگ کوتاه


 - به خدا سوگند، من شما رو هم دوست دارم!

- مرتیکه ی عوضی، میخوای بگی خودت کونده ای یا من؟!

- فکر کنم میخواست بگه هر دوی شما! ... (پارازیت از طرف یک شخص مثلاً طرفدار صلح!)

- این حرفها چیه، رئیس گرامی! منظورم این بود که از شما به شکلِ یا مدلِ عشقهای افلاطونی خیلی خوشم میاد! اگر کفر نباشه، حتتی باید اقرار کنم که به نوعی افلاطونی عاشقتان هستم ... (کونده ی لجن کثافت دزد کاپیتالیست ترسوی بدبخت! ...) ... چرا؟! چون در کاپیتالیسم آدم باید خیلی تلاش کنه تا به چیزی یا حتتی به جایی (حتتی شاید جایی دیگر و بهتر!) برسه! ... (عوضی کس کش روانی!) ... شما واقعاً بی نظیر هستید! همه ی همکاران عاشق شما هستند! ... آه، ببخشید، راستی چند ماه پیش (یا نکنه چند سال پیش، کس کش روانی!) ... گفته بودید حقوقم (یا دستمزدم. هر طور مایلید!) ... شاید کمی بالا(تر!) ... (کس کش کونی روانی!) ... برود! این موضوع به کجا رسید؟! آیا هنوز چنین امکانی هست یا الآن اوضاع مالی جهان و دنیا زیاد خوب نیست؟! ...

- اوه، ببخشید، من داشتم تلفنی یک صحبت های خیلی مهم میکردم، خوب متوجه نشدم شما داشتید چه می گفتید. فردا، تقریباً همین ساعت بیایید پیشم ... (درست فکر کرده بودم که یارو هم کونی ست، هم کونده!... مادرجنده ی کس کش روانی!)، ... مشکل یا مسئله تان را بیان کنید! 

- آره، کس کش ها! آزادی بیان خیلی چیز جالبی ست! نکنه چیزی مثل پنیره؟! (مجدداً پارازیتی از طرف همان فرد پارازیت-انداز!)...

- خیلی ممنون. مرسی از اینکه وقت تون رو در اختیار من گذاشتید. اگر فردا همین موقع این امکان وجود داشت که برای چند دقیقه کارم رو قطع کنم و پیشِ (احمق روانی!) ... شما بیایم، حتماً اینکار را خواهم کرد. مجدداً مرسی. (کیر خر روانی!...) ... [ترک اتاق بدون هیچگونه ارتباط بین آن دو شخص شخیص، حتتی بدون ارتباط از طریق چشم، یا اگر بهتر بیان بشود کرد: «از طریق نگاه»!] 


(فوریه 2021)


اندر مضرات تلفن


 اگر می بینی کمی هستم منگ،

شاید چون زیادی بهم میزنی زنگ!

و فکر می‌کنی اگر بهم بدهی کمی "بنگ"، 

سپس تبدیل خواهم شد به شخصیتی کاملاً بی-رنگ! 


(فوریه 2021)


گفتا که من با-قالی-ام شاید...


 گفتا که من ترنجم،

ز کیر خود نرنجم...

گفتا پس چرا اینقدر می نالی؟!

...

گفت: ز کیر جنابعالی!

که رفته بدجور زیر قالی،

با نفتالی-ن یا حتتی کمی زیادی وازلی-ن!

... 

گفتا که دیگر بس است، عرعر هم نکنید که شاید حال و حول در بعث است و یا کیر من هنوز حاضر به شرکت در هرگونه بحث است!

...

گفتند حالت خیلی خرابه!

گفتا که من از اول گفتم که یک تربچه یا ترنج یا کیرخر نیستم!...

گفتند: هان؟!

گفت: من دیگر فرستاده شدم در «آن» حتتی بدون «واحد»!


(ژانویه 2021 )


تبر و درخت


 تبر رابطه اش را با درخت قطع کرد، همه گریه کردند برای درخت، یا برای تبر. به هر صورت فرقی نداشت. 


(سپتامبر 2020)


مبادا ساعت زنگ بزند


 مبادا ساعت زنگ بزند،

چون مغز منگ ام شاید بعد مجبور شود کمی سنگ بزند،

و بعد کسی نیست تا خرابکاری ام را رنگ بزند!


(اگوست 2020)


تیترش نیومد!


 عاقل اندر سفینه نگاه کرد و گفت: " . . . " 

.

.

هان؟!

. . . 

گفت: ف بده!

.

.

عجب! 

. . . 

واقعا! 

.

.

.

(جولای 2020)